کتاب زمین انسان ها

اثر آنتوان دو سنت اگزوپری از انتشارات نیلوفر - مترجم: سروش حبیبی-بهترین خود زندگی نامه ها

این اثر به صورت یک رشته روایات گزارش مشهودات با پشتوانه­ای از تفکراتی با معنای اخلاقی زیبا عرضه شده است. در یکی از فصلها، به نام «خط مواصلات هوایی»، نویسنده خاطراتی چند مربوط به کارآموزی خلبانی سال 1926 خود را در خط مواصلاتی یاد می­کند. وی نقل می­کند که چگونه به تعلیم هانری گیومه، که این کتاب به وی اهدا شده، با «مناسک مقدس» حرفه­ی خود آشنا شده است. همچنین می­گوید که در خلوت پرواز، هر کوه، هر دره، هر خانه، در نظر خلبانی که آسمان را «می­روبد»، همراهی است که آدمی نمی­داند دشمن است یا دوست. وی از غرور خلبان سخن می­گوید که خود را مسئول محمولات پستی احساس می­کند، گویی فی­ الحال مرکز مناسبات انسانی است و تأیید می­کند که «ضرورتها و مقتضیات هر حرفه­ای جهان را دگرگون و پرمایه­تر می­سازد».
در فصلی دیگر، اعمال پرشهامت رفقای خود و گیومه را به یاد می­آورد که معجزه آسا از حادثه جان به در بردند و هر دو در زمره­ی آن قلیل کسانی هستند که وجود خویش را وقف خدمت به دیگران می­کنند تا زندگی هر کس جلوه­ی خلاقیتی روزانه به خود بگیرد و تا آخرین رمق با مرگ نبرد می­کنند تا به اعتمادی که به آنها شده است وفادار بمانند. وی توضیح می­دهد که چرا هواپیما ابزاری بیش نیست که وی از آن، همچنان که هنگام شخم زدن، خیش خود را به کار می­برد، استفاده می کند، لیکن ابزاری که در عین حال وسیله­ای عالی و شگفت برای تحلیل است. در پرتو آن، آدمی زمین را کشف می­کند و پی می­برد که آن منزل واقعی اوست. وی خصلت دراماتیک برخی از ماجراها را که در صحرا برای او پیش آمده بر ملا می­سازد و اینکه چگونه، در حالی که همراه مکانیسین خود، آندره پروو در میان ریگزارها گم و از تشنگی و خستگی نیمه جان شده بوده، نخست بار انسان را « در آن واحد با چهره­ی همه­ی انسانها» در شخص یک بادیه نشین لیبیایی دیده که آمده بود تا آنها را نجات بخشد.
در آخرین فصل این اثر است که سنت اگزوپری اصولی را طرح می­کند که انسان دوستی او بر آنها مبتنی است. در نظر او، یگانه ارزش و یگانه حقیقتی که بر فکر انسانی تحمیل می­شود همان ارزش و حقیقتی است که در باطن انسان است، چون انسان باز نمود آرمانی ماهیت یکایک ماست. وی می­گوید: «در انسان همه چیز تناقض آمیز است.» از این رو، حقیقت ثابت کردنی نیست، تأیید شدنی است. حقیقت در عمل افردای رخ می­نماید که خواست و آرزو و ایمان و لبخندی به آنها یگانگی می­بخشد و این احساس را در آنان پدید می­آورد که چیزی برتر از خود را مبادله می­کنند و از درجه­ی فردیت به پایگاه انسانیت می­رسند. بدین سان، «تنها هنگامی که با برادران خود، در پرتو هدفی مشترک که در بیرون از وجود ما جای می­گیرد، پیوند می­­یابیم تنفس می­کنیم و تجربه به ما نشان می­دهد که دوست داشتن به هیچ روی این نیست که به یکدیگر بنگریم، بلکه این است که با هم یک جهت را بنگریم». بنابراین، سنت اگزوپری فضایل عشق را، که راه­گشای راه ایمان­اند، از فضایل عقل، که به شک راهبرند، برتر می­شمارد. وی چنین می اندیشد که آدمی به طبعیت شایسته­ی انسان بودن نیست و برای نیل به این شایستگی باید هر آن چه به فرد پرستی پیوندش می­دهد به دور افکند و، در عین حال، از آن دست بشوید که فقط از نعمات مادی بهره­ور شود. وی، با فراخواندن ما به کشف شریف­ترین رضای نفس در ایثار و خاکساری، می­خواهد ذوق توجه به کل را به ما تلقین کند. زمین انسانها، که از کیفیت شاعرانه­ی هر چه مرغوب­تری سرشار است و با نثری تمام جا افتاده و کاملاً ممنطبق بر معنی نوشته شده، یکی از کتاب­های ستودنی است که بجا و به موقع برای انسان­ها معنایی را که به سرنوشت در جهان امروزی باید داد روشن می­سازد.


خرید کتاب زمین انسان ها
جستجوی کتاب زمین انسان ها در گودریدز

معرفی کتاب زمین انسان ها از نگاه کاربران
زمین انسان‌ها نشون می‌ده که چطور زندگی واقعی اگزوپری روی خلق شازده کوچولو تاثیر گذاشته. کتاب جهان بینی‌ای رو طرح می‌کنه که در زندگی بی‌اندازه راهگشاست، به خصوص برای اون‌ها که آدم‌های بی‌قراری هستن... خط به خط این اثر رو می‌شه نقل قول کرد.

مشاهده لینک اصلی
می دونید که اگزوپری خلبان بوده و در این کتاب در کنار بیان خاطراتی از خلبانی خودش و دوستانش در واقع فلسفه ی شخصی خودش رو به ما معرفی می کنه که واقعا جای فکر داره و قابل تامله. از اون کتاباست که باید موقع خوندنش علاوه بر قوه ی تخیل، قوه ی تقکر و تحلیل ذهنمون هم به کار بیفته و چه بسا که باعث شکل گیری ایده های جدید برای ما بشه و لحظات کشف و شهود شخصی برامون داشته باشه! برای من که اینطور بود و از همون اولای کتاب نظر من در مورد مسئله ی مهمی کاملا تحت تاثیر قرار گرفت و تغییر کرد
یه کتاب پر از ایده های تصفیه شده و متعالی در مورد جایگاه انسان در جهان
از اونا که موقع خوندنش، دوباره لذت کتاب خوندن رو حس می کردم
4ستاره برای اینکه بعضی جاهاش برام نامفهوم بود
شاید به خاطر گم شدن معنی ها تو ترجمه، یا پیچیده تر بیان شدنشون بعد از انتقال زبانی
چون ترجمه به خودی خودی خیلی خوب بود
جزو کتابهایی که توصیه می کنم

مشاهده لینک اصلی
این کتاب در بسیاری از موارد یک کتاب پس زمینه فوق العاده برای شاهزاده کوچکی است. داستانهای غیر داستانی از ماجراهای نویسندگان به عنوان یک خلبان اجازه دادند مردی را در پشت یکی از کتابهای مورد علاقه من تمام وقت ببینم. شاهزاده کوچکی یکی از آن کتابهایی است که در آن شما می توانید روح نویسنده و سنت اگزوپریس کتابهای غیر داستانی را، مانند این، احساس کنید، به شما این امکان را می دهد که ابتدا شهود اولیه خود را در هنگام خواندن شاهزاده کوچک درست کنید. این یک نگاه بسیار غیر منتظره به شجاعت و آرزوی همه ما برای فراتر رفتن از آنچه Saint-Exupération به @ بوروکراسی @ از زندگی ما است. Saint-Exupà © ry به این نیاز جهانی نیاز دارد با ارسال پستی در دستگاه های هوافضایی دو نفره 1930 در مسیرهایی که او را از طریق بیابان ها و کوه های آلپ و اقیانوس ها می برد. اگرچه این کتاب پس از «شاهزاده کوچکی» نوشته شده بود، حوادث کتاب پیش از آنکه Saint-Exupà © ry کتاب کودک بی انتها @ کتاب خود را نوشت، بنابراین ممکن است در بعضی از ماجراهای او دانه های این کتاب بزرگ را ببینید. وقتی او درباره دیدن روباه صحرا سخن گفت وقتی که در بالای یک ماسه ماسه قرار داشت، لبخند زد و وقتی که درباره ستارگان صحبت می کرد که خودشان را تنها به کسانی که به اندازه کافی شجاع هستند برای رفتن به تاریکی انفرادی صحبت می کردند، فهمید. اما آنچه که برای من باقی خواهد ماند، امید و عشق به زندگی است که سنت اگزوپراتین توانسته است در درون خود پیدا کند تا بتواند ادامه یابد و زندگی کند و زمانی که همه چیز به نظر می رسید از دست رفته و مرگ ناشی از خفگی و کم آبی شدن به نظر می آید سرگردان می شود. بعدا متوجه شدم که چگونه نویسنده میتواند کتابی از زیبایی و حکمت ساده مانند \"شاهزاده کوچکی\" بنویسد.

مشاهده لینک اصلی
تعجب آور، زیبا، در آغوش. وقتی سه کتاب را در یک ردیف خواندم که در آن این کتاب برجسته بود (The Goldfinch یکی بود)، من احساس کردم که کتاب به من تلفن می کند. برای من، این نوع کتاب بود که من می توانم نشستن و خواندن در یک برو. من می خواستم کلمات را بفهمم و به کلمات بپردازم، و برای پذیرفتن کلمات سنت اکسپریس، خواندن نوعی صداقت و عاطفی داخلی از خواننده است که می تواند آزادی، بلکه عاطفی خسته کننده باشد. من فکر می کنم این است که چرا من آن را اغلب. منظورم این است که من این کتاب را در اوت 2014 آغاز کردم و تا ماه اوت سال 2016 به پایان رسید. با این حال، یک کتاب عالی و یکی از آنهایی که من پیشنهاد می کنم هر کسی که یک خاطره خوب برای ماجراجویانه دارد یا می خواهد شرایط و روح انسان را مورد سوال قرار دهد. چه مردی. عجب زندگی ای. چه روحیه ای

مشاهده لینک اصلی
این خاطرات کوتاه برای من یک ماجراجویی فوق العاده در پرواز و سفر موازی درونی توسط نویسنده بود. این کتاب را در یک قفسه افتخاری با Mathiessenâ € ™ â € œThe Snow Leopardâ € قرار می دهد. تجربیات سنت تجربه در 20 سالگی با سرویس پست هوایی فرانسه به شمال آفریقا و آمریکای جنوبی، در مواجهه با قدرت های طبیعت، تاثیرات متفاوتی را تحت تاثیر قرار دادند. اما به جای یک تلاش جدی و یک سفر واحد، ما مجموعه ای از داستان های باز و بسته به زندگی حرفه ای و مسیرهای توسعه خود را برای ارزش های اصلی نویسنده و منابع امید برای نژاد بشری به دست می آوریم. من از خواندن آن خواسته ام نیمی از سال نوشتن این نوشته را تاخیر داده ام. این نوع کتاب خوشمزه است که در آن شما می خواهید علامت های تقریبی را در تقریبا هر صفحه بنویسید، بنابراین سخت بود که پیام های واقعی خانه را به اشتراک بگذارید. با توجه به برخی از دیدگاه ها، من می توانم لذت های من را جار بزنم. این باعث می شود شما احساس به جهان وصل شوید. و بخشی از یک جامعه انسانی نیز تلاش می کند تا با اسرار و افسانه ها، خیانت ها و ویرانی های بی رحمانه آشنا شود. اسرارهایی که پرواز می کنند، ذهن خود را باز می کند تا بلافاصله با اشاره به جهش به دیدگاه های مختلف بپردازد. همه ساختارهای انسانی ما از هوا بسیار کوچک است. چقدر سریع می توانید در دنیای دیگری در میان ابرها در میان کوه های خطرناک، بیابان های وسیع و یا دریای بی پایان گم شوید. ما می توانیم در شادی و ترس از اولین پرواز خود سهیم شویم. تجربه بی حد و مرز متعادل است با ارتباطات عجیب و غریب با هواپیما، تعجب تکنولوژیک زندگی او بستگی دارد. او همچنین با همکاری تیم خود، از جمله مکانیک و رادیو او معمولا او پرواز خود را با و خلبانان همکاری او با پرواز بین پرواز. این اتصالات هنگامی که او یا دیگران در طوفان می افتند، از ارتباطات رادیویی خارج می شوند، به شدت برجسته می شوند یا پس از اینکه مجبور به فرود اضطراری پس از خرابی تجهیزات یا کمبود سوخت شدند، از بین می روند. در اینجا، نمونه ای از نمونه ای است که مخالف خستگی های ناشی از یک پرواز معمولی با تأثیرات قوی دیگران است: بنابراین خدمه پرواز نمی کند و هیچ فکر نمی کند که آنها در حال حرکت هستند. شبهای بی سر و پا روی دریا، آنها بسیار دور از زمین، از شهرها، از درختان هستند. موتورها با یک نقره ای که محتویات آن را تغییر می دهد، محفظه روشن را پر می کند. ساعت بر روی شمارنده ها، لامپ های رادیویی، اسب های مختلف و سوزن ها از طریق کیمیاگری نامرئی خود را می گذرانند. از دوم تا دوم این حرکات اسرارآمیز، چند واژه محکم، تندرستی متمرکز، به نتیجه نهایی کمک می کند. و هنگامی که ساعت در دست است، خلبان ممکن است پیشانی خود را به پنجره با اطمینان کامل چسباند. از بیخوابی طلا ذوب شده است: در آن میچرخد در چراغ فرودگاه. و با این حال ما همه پروازهای شناخته شده است که ناگهان، هر کدام برای خود، به نظر می رسید که ما از مرز جهان از واقعیت؛ وقتی، فقط چند ساعت از بندر، ما خودمان را از آن دورتر احساس می کردیم تا اینکه احساس کنیم اگر در هند بودیم؛ زمانی که پیش آمده است که یک حمله به یک دنیای ممنوعه از آن جا که بازگشت آن به مراتب دشوار است. â € | و با این کار ما می دانستیم که خودمان در فضای بین فضایی بین هزاران سیاره غیر قابل دسترس از دست رفته است، ما تنها یک سیاره واقعی هستیم، خودمان، این سیاره که در آن تنها باید حومه آشنا، خانه های دوستان ما را پیدا کنیم گنجینه های ما. در اینجا نویسنده به طرز قدرتمند برخی از وضعیت های تغییر یافته خود را از هوشیاری ضبط می کند در حالی که در ساحل در ساحل زندگی می کند: یک بار در این همان ماده معدنی صحرا، من یاد گرفتم که یک رویا ممکن است از این معجزه لذت ببرد. â € | وقتی چشم هایم را باز کردم، چیزی را دیدم جز ستاره ای از آسمان شب، چرا که در پشت من با بازوهای دراز کشیدم، با چهره ای که با آن پرنده ستارگان داشتم دروغ می گفتم. نیمه بیدار بود، هنوز هم نمی دانست که این عمق آسمان، بدون سقف بین این عمق و من، هیچ شاخه ای برای نمایش آنها، هیچ ریشه ای به چسبیدن به، من توسط سرگیجه گرفتار شد و احساس خودم را به عنوان اگر از بین رفته و احساس غرق شدن در پایین رود مانند یک دنده. اما من سقوط نکردم. از شلاق زدن به پاشنه خودم خودم را به خاک متصل کردم. من در تسلیم شدن به وزنم احساس خجالت میکردم. گرانش به عنوان حاکمیت به عنوان عشق تبدیل شده است. حجاب عظیم شب. من به سیاره ما چسبیده بود به یک فشار مانند آن که یکی به سمت یک ماشین در یک منحنی چسبانده شده است. من با شادی علیه این بهترین کار تحسین برانگیز، این استحکام، این امنیت، در برابر این بدن، این پل منحنی کشتی من را تحمل کردم. »در آن لحظه وضعیت را در نظر گرفتم، در صحرا گم شدم و در خطر بودم، بین آسمان و برهنه شن و ماسه، توسط سکوت بیش از حد از قطب زندگی من خارج شده است. من می دانستم که اگر روزی و هفته هایی را به آنها بازگردانم، اگر برخی از هواپیما نبینند، یا اگر روز بعد مورز من را پیدا نکرد و قتل عام کند، باید روزها و هفته ها را بیدار کنم. در اینجا من چیزی در جهان نداشتم من بیش از یک فانی نیستم که بین شن و ستاره ها از بین رفته است، که از برکت تنفس آگاه است. و در عین حال من خودم را با رویاها پر کرده بودم.در مورد سفر به سو ...

مشاهده لینک اصلی
جریان فزاینده ای از اعلامیه های تولد و ازدواج در فیس بوک من به منجر شده است که این «قدم ها» را که اکثر مردم هر ساله می گذرانند، دوباره درک کنند. من فکر میکردم (و گاهی اوقات زمانی که احساس ناامن یا ناخوشایندی میبینم) وقتی که این شیوه ظاهرا پیشینی زندگی، از هنجارهای اجتماعی که ما را به جلو میبرد، شواهد دلسردانه برای کمبود خلاقیت بود. اما اخیرا این مراحل را به عنوان زنجیرهای پیش تعیین شده در یک جفت ماناکل مشاهده نکردیم، ما هرگز نمی دانستیم که لباس پوشیدیم، اما به عنوان یک صعود به یک کوه یا یک بازی بدون سرنشین \"من جرات شما\". من جرات شما را امتحان کنید بیشتر، به انجام کاری متفاوت، یادآوری یا یادگیری زندگی بهتر. ما فقط یک نفر داریم اولین بار که در یک هواپیما سوار می شود، اولین بار در حال دیدن اقیانوس، اولین بار خوردن نارنجی است، اولین بار در عشق فرو می ریزد. این اتفاق می افتد و آن را در همان لحظه پایان می دهد. یک زندگی و مرگ همزمان که ما را آهسته می کشد اگر ما آن را نفهمیم. Antoine de Saint-Exupà © ry می خواهد ما را درک کند. برای انجام این کار، او لحظات فوق العاده ای را به اشتراک می گذارد که در طول کارش به عنوان یک خلبان Aà © ropostale در شمال آفریقا و آمریکای جنوبی متوجه شد. He's lying در کنار یک لانه پابلو در صحرا صحرا و پیدا کردن یک شهاب سنگ و می داند که تنها روح است که تا به حال این سنگ را دیده است. این اولین بار است، اما آن چیزی که ما می خواهیم از آن لذت ببریم. او سه روز بدون آب در بیابان لیبی زندگی می کند و او میراژ فوق العاده ای را می بیند؛ آنها دروغین هستند، اما آنها فقط یک بار چیزی جدید هستند و او می خواهد ما را درک کند. چیزی که او میخواهد، نه جدید است و نه این رادیکال. با یادآوری خاطراتش می خواهد ما را الهام بخشد تا دستانمان را از صفحه کلید ما باز کنیم، کیف پولمان را در جیب هایمان قرار دهیم، مغازه داران را از مغازه ها بیرون بکشیم، به آینه نگاه کنیم، به یکدیگر نگاه کنیم و چیزی را تشخیص دهیم . در انگلیسی این داستان ماجراجویی انسانی با عنوان باد، شن و ستاره، نشاط آور اما فقدان است. عنوان فرانسه، Terre des hommes یا Land of Men بهتر است. هیچ باد وجود ندارد، هیچ شن و ماسه وجود ندارد، هیچ ستاره ای وجود ندارد، اگر ما وجود نداشته باشیم تا آنها را ببینیم، یا حتی بیشتر، از آنها قدردانی کنیم. زندگی نبرد برای بیدار شدن است. و با توجه به Saint-Exupà © ry، اگر ما فقط یک بار و در حالی که در اطراف نگاه می کنیم، باید نبرد زیادی داشته باشیم. این که آیا ما در سراسر افق های آند در یک آفتاب برافروخته می شویم تا نور خانه و روح انسان را در زیر پیدا کنیم یا اینکه ما به سادگی چشم هایمان را در حالی که راه رفتن در خیابان را باز می کنیم، می توانیم نبرد را ببریم. بیدار شدن دیگر به معنای پیوستن به یک بازی «من به شما جرأت نمیکند»، مجموعه ای از مراحل منجر به افزایش بیشتر، بیشتر و بیشتر برای جلوگیری از خستگی ما. هر روز می تواند یک اول باشد، هر کس می تواند بیدار باشد، اگر ما هر لحظه ای را که در این حوزه در جهان زندگی می کنیم، به یاد می آوریم.

مشاهده لینک اصلی
Ø Ø ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ....

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب زمین انسان ها


 کتاب شرفنامه (تاریخ حفیظ الله خانی)
 کتاب The Woman in Me
 کتاب یک دست گلف با پدرم
 کتاب خاطراتی از دنیای پزشکان و پرستاران
 کتاب شفق در خم جاده ی بی رهگذر
 کتاب طبیعت بیجان با صدف ها و لیمو