کتاب شب در مسیر غرب

اثر بریل مرکام از انتشارات نشر چشمه - مترجم: احسان نوروزی-بهترین خود زندگی نامه ها

بریل مرکام هم از آن‌دست نویسنده‌هایی است که نه‌فقط کتابش که خودش هم سال‌های سال گم مانده بود تا این‌که کشف شد قدیم‌ها ارنست همینگوی در نامه‌ای به یکی از رفقا درباره‌اش نوشته «به شکل اعجاب‌انگیزی خوب، آن‌قدر که من از خودم به عنوان یک نویسنده شرمنده شدم. حس کردم صرفا نجار کلمات هستم، هر چه را در کار صیقل خورده باشد برمی‌دارم و به‌هم میخ‌شان می‌کنم و بعضی وقت‌ها یک‌ خوک‌دانی معمولی می‌سازم. ولی او فاتحه‌ی همه‌ی ما که خودمان را نویسنده می‌دانیم، نوشته است.» بریل مرکام، نویسنده‌ی این کتاب، سرنوشت عجیبی داشت، او معشوق آنتوان دوسنت اگزوپری خالق «شازده کوچولو» بود و به سبب شغل پدرش در افریقا بزرگ شده بود. کتابش را، که روایتی از زندگی‌اش در افریقا است، در دهه‌ی چهل میلادی نوشت اما هیچ جلب نوشته‌اش نشد. بعدها در دهه‌ی هشتاد وقتی نامه‌ی همینگوی درباره‌ی این کتاب پیدا و منتشر شد نام او سر زبان‌ها افتاد، عده‌ای به سراغش رفتند و او را که در افریقا در قعر فقر و تنهایی زندگی می‌کرد یافتند. دستمزد تجدیدچاپ کتابش را که گرفت برای مدتی از فلاکت نجات یافت، اما عمرش به دنیا نبود و نتوانست آن‌قدر زنده بماند که مزه‌ی شهرت را بچشد.


خرید کتاب شب در مسیر غرب
جستجوی کتاب شب در مسیر غرب در گودریدز

معرفی کتاب شب در مسیر غرب از نگاه کاربران
2014: اوه، من خیلی وسوسه به خواندن این یکی دوباره .... آیا من باید یک کتاب دیگر در مورد پرواز؟ کتاب دیگری درباره کنیا؟ خیلی زود؟ * آه من احتمالا وسوسه خواهم شد چون من این کتاب را دوست داشتم وقتی که آن را به عنوان یک نوجوان یاد می گرفتم و هانا و ژاننت هر دو حافظه من را به چگونگی آن سال 2017 تایید کردند: بنابراین، دوباره آن را خوانده ام و ارنست همینگوی گفت: \"من آرزو می کنم که آن را بدست آورده و بخوانید زیرا واقعا یک کتاب فوق العاده خونین است.\" برای یک چیز، بر خلاف بعضی از کتابهای Himingways [متاسفم ارنست]، خاطرات Markhams هرگز کسل کننده نیستند. او یک زندگی فوق العاده ای داشت، زندگی تنها ممکن بود در یک لحظه خاص، یک زندگی آفریقایی. Markhams Africa .... عارف است؛ این وحشی است؛ این یک فریبنده است این یک عکاس بهشت ​​است، یک شکارچی Valhalla، Utopia escapists. این چیزی است که شما خواهید داشت، و آن را در برابر تمام تفاسیر مقاومت می کند. این آخرتی از یک جهان مرده یا مهد جدیدی است. برای بسیاری از افراد، به نظر من، فقط خانه است. این همه چیزهاست اما یک چیز - هرگز کسل کننده نیست ... من هواپیما را از فرودگاه نایروبی برداشتم تا شاید یک هزار پرواز داشته باشم و هرگز احساس نکردم که چرخهایش از زمین به هوا بدون دانستن عدم اطمینان لذت بردن از ماجراجویی های اولیه. بریل مارخان آفریقایی بود به نحوی که Karen Blixen (که خارج از آفریقا نام مستعار اسکا دینسن نوشت) نبود - و کتاب مارک هاس بهتر از دو به همین دلیل است. مارکام در انگلستان متولد شده اما از چهار سالگی در مزرعه ای در بریتیش آفریقای شرقی در لبه دره ریفت به دنیا آمده است. او به عنوان یک کودک با قبیله های محلی شکار وحشی و شکار می کرد و خاطرات خود را از آن دسته از سرگرم کننده ها، برخی از کتاب های صحنه های زنده را فراهم می کند. استواور در نزدیکی دره Rongai اجرا می شود و حتی در ارتفاع بسیار بالایی که ما در آن شکار کردیم، شکم زمین به عنوان خاکستر زنده تحت پاهای ما گرم بود. به جز گهگاه گاه ناشی از باد فریبنده ای که چمن های بالایی مانند ذرت را شخم زد، هیچ چیز نگاشت: «هیچ چیز در دره نداشت. هواپیمای بدون سرنشین چرپو از ملخ ها مرده بود، پرندگان آسمان را بدون علامت گذاشتند. خورشید سلطنت کرد و هیچ جای شكستن به جای او نداشت. ما توسط نوشابه قرمز متوقف شدیم که از مسیر مسیر ما خارج شده بود. من زماني را به خاطر نياوردم که لايک نمک به اين صورت ترک شده بود. همیشه قبل از آن بود که با گرانشی، ناپل، کونگونی، ایلند، الاغ و چندین گونه از حیوانات کوچک تر پر شده بود. اما امروز امروز خالی بود. این مانند بازار بود که جریان و شلوغی از زندگی شما را شاهد نود و نه بار بود، اما، در بازدید صمیمی شما، خالی بود و هنوز هم بدون حتی یک urchin به شما بگویم چرا. من دستم را در دست مینا عرب قرار دادم . â € ~ چه فکر میکنی، مینا؟ چرا امروز هیچ بازی ای وجود ندارد؟ «آرام باشید و لاکویوت را بچرخان و حرکت نکنی.» لختی از ریش من را روی زمین انداختم و دو مورانی را همچنان درختان دیدم، گوش خود را به همه چیز هشدار می دهند. دست کراکی عرب بر روی صخره اش تنگ شد، مثل پنجه یک عقاب که یک شاخه را می پوشاند. â € ~It علامت عجیب و غریب است، â € \"زمزمه عربی مینا â € œ هنگامی که نمک لیک بدون شرکت است â € من بولر فراموش کرده بود، اما سگ ما را فراموش نکرده است. او این را فراموش نکرده بود، با تمام دانایی دو Murani، او هنوز هم در مورد چنین چیزهایی بهتر بود. او بدن خود را تقریبا بین Maina عرب و من خود را، نگه داشتن بینی خود را سیاه و سفید نزدیک به زمین است. و موها در امتداد ستون فقرات تنگ شده است. هک های او افزایش یافت و او را لرزید. ممکن است ما صحبت کرده ایم، اما ما نتوانستیم. در راه او بولر فریبنده تر بود. او گفت، بدون صدا، به همان اندازه که می توان گفت \"راه\" است، گفت: \"نژاد بخشی از داستان و تجربیات استعماری است، اما برخلاف Blixen، ارتباط صمیمی مارک ها با شکارچیان قبیله ای و خادمین سومالی و عرب به معنای که هیچ چیز در راه های خود را به نظر می رسد عجیب و غریب به او. هنگامی که واقعیت استعمارگر نفوذ می کند، شکاف رو به رشد خود را از دست می دهد. آنچه که یک کودک نمی داند و نمی خواهد از نژاد و رنگ و کلاس آن را بیاموزد، او به زودی به اندازه کافی یاد می گیرد چون او رشد می کند تا ببیند که هر مرد بی وقفه به یک شیار پیشنهادی مانند یک پنی یا مستعمره در یک قفسه بانکی تبدیل می شود. Kibii، پسر ناندی، دوست خوب من بود. عربی Ruta (همان پسر به مردی بزرگ) که پیش از من نشسته است دوست من خوب است، اما handclasp کوتاه تر خواهد شد، لبخند بر روی لب های او مشتاق نیست، و هر چند مسیر برای مدتی همان است، او اکنون در پشت من راه می رود، هنگامی که یک بار، در سادگی غیرقانونی ما، ما با هم راه می رفتیم. شرق آفریقا بریتانیایی جایی بود که اکوسیستم ها جمع شده بودند. ماركام بیشتر كلیونها را در معرض نورهای رنگارنگ و اغلب دیوانه میدانست و آنها در اینجا زندگی میكنند به نحوی كه در كتاب Blixens نیستند. [با عرض پوزش، من می دانم که من مقادیر زیادی از این مقایسه ها را در اینجا انجام می دهم اما هر دو به عقب و غرب می خوانم؛ شب خیلی بهتر است. من فقط باید این کار را کردم.] مارکام با Karen Blixen و همسرش دوست بود. این کارن در آن زمان در مزرعه معروف در تپه های ننگون زندگی می کرد: مارکم نمی نوشت تا درباره کارن بلیکس خیلی حرف بزند و شاید او با بارون رابطه داشته باشد. ما ...

مشاهده لینک اصلی
â € œ ده هزار حیوانات بدون قاعده و نماد های تجاری انسانی را نشان نمی دهند، مانند مقیاس کوه نابهنگام برای اولین بار، و یا مانند پیدا کردن جنگل بدون جاده ها و یا پیاده رو، و یا حصیر تبر. بعدا می دانید آنچه شما همیشه گفته اید - زمانی که جهان یک بار بدون افزودن ماشین آلات و آجرسا و خیابان آجر و دیوارهای خیابانی و استبداد ساعت ها زندگی کرد و رشد کرد. شما می توانید مطمئن باشید که این بررسی به هیچ وجه نمی تواند باشد نوشته شده به عنوان بریل مارک هاز @ غرب با شب @ مارکام یک جهنم از یک زن بود، اما داستان او به نظر می رسد به تاریخ از دست داده است. او در انگلستان متولد شد، اما پدرش در آفریقا متولد شد، او هرگز از یک چالش پیش نرفت و فرصت های زیادی برای دیدن ترس در چشم داشت و از ابتدا ترس را از بین می برد. او یکی از اولین خلبانان بوش آفرین بود، اولین مربی اسکوبار در این قاره، و بعد از آن اولین فردی بود که بدون توقف از شرق به غرب از انگلستان به آمریکای شمالی پرواز کرد. و با این حال، Id هرگز از او شنیده ام تا زمانی که پالا مک کلین را سال گذشته خسته نکنم. زن می تواند علاوه بر استعدادهای دیگرش نیز بنویسد. همينگويي از اين کتاب با نوشتن به يک دوست قدرداني کرد: @ شما کتاب بريل مارک هاس را با غرب خوانده ايد؟ ... او خیلی خوب نوشته شده است، و به طرز شگفت انگیزی، من خودم را به عنوان یک نویسنده کاملا شرمنده کردم. من احساس کردم که من فقط یک نجار با کلمات بودم، همه چیز را بر روی شغل مجهز کرده بودم و آنها را با هم میخوابیدم و گاهی اوقات یک قلم خوک درست کردم. @ در این خاطرات، مارکام از ما دعوت می کند قسمت های خاصی از زندگی اش را تجربه کند (توجه داشته باشید، هیچ خاطره ای از زمان و مكان كامل هر کشوری نیست). نوشتن چنان تحریک آمیز است که ما در آنجا با او در حال گرفتن کنترل ها می باشیم، همانطور که هواپیما آن را در آشفتگی های طوفانی تکان می دهد؛ قلب های ما با آن ها رقابت می کنند؛ زیرا او و همراهان دوران کودکی خود را از شیر عبور می کنند که از مسیرشان عبور کرده اند. و ما بالا و پایین در ایستاده در دامنه نهایی یک مسابقه اسب پریدن. Markhams نوشتن به معنای به خاطر آوردن. Low reading @ باید برای این کتاب باشد Skimming باعث می شود ذهن شما سرگردان شود و شما را ناراضی کند. 4.5 ستاره

مشاهده لینک اصلی
مبهم غنی: (اسم؛ اصطلاح) فراوانی یا فراوانی چیزی؛ خیلی بیشتر از یک چیز خوب. در بالا به طور کامل تجربیات من در مورد خواندن مجدد خواندن برلی مارک هاف خاطرات خیره کننده را دربر می گیرد. تنها ادعای هشدار دهنده این است که آخرین بخش تعریف، باعث می شود که آن را به عنوان یک چیز بد بدانیم، در حالی که در واقع تعداد زیادی از پروسه های توصیفی و تحریک آمیز که در 294 صفحه این کتاب یافت می شوند، تقریبا نزدیک به خواندن نیروانا به عنوان یک من احتمالا در طول زندگی ام پیدا خواهم شد. کتاب وجود دارد. و کتاب وجود دارد و سپس این کتاب وجود دارد، که تنها در هر 500 کتاب در هر ثانیه و در جهان خواندن من اتفاق می افتد. این غیر ممکن است به این دلیل که من این کتاب را خیلی دوست داشتم در دور دوم. مطمئنا وقتی از 10 سال پیش به عنوان خوانده بودم از آن لذت می بردم و به خاطر اینکه Markham می توانست یک مکان یا یک شخص یا، حتی بیشتر قابل توجهی احساس کند، به یاد می آورد. اما این بار من با سبک و کمال این کتاب روبرو شدم. هر صفحه، برخی از بینش در حال حرکت را به من منتقل کرد. هر فصل، به معنای واقعی کلمه، \"خجالتی @\" برای من دوباره خواندن، در نظر گرفتن و لذت بردن بود. هیچ راهی برای توضیح این نوع اتصال کتاب / خواننده وجود ندارد. این فقط هست\n، و امتیاز 5 ستاره من و بررسی بیش از حد ملودرام (بله، من می دانم که این است)، ایستادن به هر کسی آزمون elses اما من خود را. و این درست است، زیرا ما همه این کتاب را در جایی در هر تاریخ خواندنمان قرار داده ایم - همان چیزی است که ما را غافلگیر می کند و بعد از پایان فصل گذشته ما با ما باقی می ماند. این اتفاق می افتد که من هستم.

مشاهده لینک اصلی
بریل مارکام کسی است که می خواهید ملاقات و مطالعه کنید، من فکر می کنم. این داستان آجیل است، اما در عین حال، آن را از دست دادن روابط انسانی است که به طور کلی من را از طریق یک داستان حمل می کند. مردم به دلایلی متفاوت به نظر می آیند، اما برای من این روابط است که من را از طریق یک داستان می کشاند - نه لزوما روابط عاشقانه، شما درک می کنید، بلکه شیوه ای که افراد در تعامل با یکدیگر هستند. آیا آنها دوست خواهند بود؟ ایا انها عاشق میشوند؟ آیا آنها یکدیگر را خیانت می کنند؟ در این کتاب هیچ کدام از اینها وجود ندارد، بنابراین به نظر میرسد که من به عنوان یک خواننده در این مورد آشکار نیست. با این حال، در مورد یک زن بدبخت، که اولین کسی بود که به طور انفرادی در سراسر اقیانوس اطلس از شرق به غرب پرواز می کرد. اکثر مردم، زندگی جالبی دارند. منظورم این است که حتی یک فرد که زندگی عادی تر و یا بیشتر درونی زندگی می کند، تا به حال نوعی داستان دارد، چیزی درباره زندگی، چیزی درباره خیانت یا محبت و یا چیزی که به معنای آن است که انسان باشد. و پس از آن افرادی مانند بریل مارکام وجود دارد که دوست دارند، آه، آیا تا به حال به شما در مورد زمانی که من تقریبا شیر توسط شیر خورده است، بگویید؟ !!! ؟؟؟؟ وایا؟ این بسیار عجیب و غریب برای من است. و سپس زمانی بود که جایی که او با شوهرش شکار شد و مردگانش بود که جنگجویان مااسایی بودند. اوه، و آن زمان دیگر که در آن او همه را از سیل و مورچه های قاتل و فیل ها قاتل صرفه جویی از عقل و هواپیما کوچک خود را نجات داد. بنابراین، علیرغم فقدان کلی روابط انسانی در این کتاب، این فقط یک داستان جالب و جالب است. هیمینگه طرفدار این کتاب بود و همیشه برایم جالب است که نویسندگان را تحسین کنم. با همينگويي، من هميشه اين احساس را مي گيرم که هر تصميمي فقط در زير سطح آنچه که مي گويي احساس مي کند، و آن را احساس مي کند و سعي مي کند حکم را ببندد، اما هيجان از طريق ترک مي آيد. اما، نویسندگان که همیشه دوست دارند همیشه به نظر می رسند که آن ها بی معنا هستند. شاید من بیش از حد تعریفی داشته باشم، اما این به نظر من از یک جشن حرکتی است. من فکر می کنم این کتاب نمونه خوبی از آن است. من قبل از آن فکر نکردم، اما به نظر می رسد که کاملا متفاوت است که خاطراتی را بنویسم که در آن شما داستان خود را به طور عینی تطبیق داده و برای دشمنان خود همدردی داشته باشید و چیز دیگری را که به طور کلی در ذهن تان قرار دارد. و شما این حس را نداشتید که یک زن که در سراسر اقیانوس اطلس پرواز می کرد، قبل از این که واقعا کاری انجام شود، بسیار بی پروا بود. اما، این چیزی است که من از نوشتن احساس می کنم. ambient، بله؛ روحیه رقابت، بله اما، اشتیاق؟ نه واقعا. جالب است زیرا معتقد هستم که بریل مارکام یکی از پرشورترین افراد در قرن بیستم بود. در مورد این کتاب چیز دیگری جالب بود. من آن را در مقابل من قرار ندهید و یا من به شما نقل قول می کنم. او واقعا مجازات می کند. من فکر می کنم این ممکن است چیزی است که احساس بی تفاوتی برای من ایجاد کرد. من می خواهم نمونه ای از نوع جمله ای را که در مورد آن صحبت می کنم، ارائه دهم، هرچند من این کتاب را نداشتم، بنابراین نمی توانم نقل قول کنم. چیزی شبیه آن است: \"در گرما تابستان، هنگامی که برف های گرم منفجر شد و مردم در لانه های نوشیدنی خود را نشستند و قبل از اینکه ما از هواپیما شنیدیم، اما بعد از اینکه پدرم کارخانه پردازش آرد را شروع کرد، زخمی شدن فیلها تمام روستای ما را مسطح کرد. \"چطور؟ WHOA این جمله در مورد گرما تابستان نیست. آسان نیست که یک فیلسوف را به دام انداختن در اطراف، اما آنها را به این حکم کاملا خراشیده. من حدس می زنم این یک نوع ساختار حکمی است، اما احساس می کنم کمی به عنوان یک خواننده است. من این را بخوانم زیرا رئیس من و من در مورد سواحیلی ها صحبت می کردیم و اینطور زیبا است. مارکام آنجا بزرگ شد و آموخت که هواپیما را در آن جا بگذارد. یک محل زیبا و خشن و جالب برای زندگی. به طور کلی، من فکر می کنم این یک داستان فوق العاده است. بیش از هر زمان دیگر، من این زن را شگفت زده کردم. و، مرد، اگر چیزی وجود داشته باشد که ثابت کند زنان همیشه بدبختی کرده اند، داستان هایی مانند این است. من فکر می کنم، برای افرادی که کتاب هایی مانند A Tree Grows را در کتابهای بروکلین و Jeannette Wallss دوست دارند، این یک توصیه عالی است. شما فقط این حس را بدست می آورید که مارکام هر کاری انجام می دهد که او می خواست انجام دهد و اگر کسی به او نگوید نمی تواند کمتر مراقبت کند. او فقط آنها را دور زد و کارهای بیشتری را برای گرفتن آنچه که می خواست انجام داد. با این حال، با تمسخر مشتاقانه خواندن شایعات مشهور در مورد او را ترک کردم. زن در پشت افسانه چه کسی بود؟ اما، در عین حال، من به شایستگی داستان خوشحالم و از نارضایتی ناخوشایند خودم ناراحت هستم.

مشاهده لینک اصلی
بریل مارکام یک زن شگفت انگیز بود که پدرش در آفریقا بود پس از اینکه مادرش از زندگی بوش خسته شد و با بریل بریلز به انگلیس بازگشت. بدون هر گونه دخالت زنانه، چارلز Clutterbuck قادر به اجازه دختر خود را دریافت آموزش و پرورش مناسب در کنیا بوش، پاره شدن در اطراف روستا پابرهنه و کسی که یک نیزه، شکار با مردم ناندی نزدیکی بود. ... او بود جهان از شکار و اسب با کمی عجیب و غریب از bookwork پرتاب شوید. بریل به وضوح پرستش پدرش، و این است که در او واقع book.In کاملا روشن است و توجه کمی به هیچ چیز به جز مردان در خاطرات وجود دارد. قهرمان ما عاشق چیزهایی است که برای مردان بسیار عزیز هستند و این منافع را دنبال می کنند در حالی که به سختی یک زن باقی می ماند. این به این معنی است که او سعی نکرد که تبدیل به یک مرد شود؛ او با داشتن توانایی انجام دادن کارهایی که مردان میتوانستند انجام دهند در حالی که حفظ یک زن و شوهر زنانه او بود، محبت داشت. تجربیات زندگی او شامل که توسط یک شیر mauled به، لکه بینی برای شکارچیان (و نجات آن شکار از سیل در مدت کوتاهی پس)، پرواز ماموریت رحمت در مناطق کم جمعیت مسلح به یک نقشه و یک لوگر، و اسب آموزش مسابقه برای مشتریان ثروتمند. اوه، و او از تصادف هواپیما ... هواپیما خود را ... پس از آن که آن را در سراسر اقیانوس اطلس پرواز کرد، نادیده گرفته می شود. من یاد نمی گیرم هر بخشی را که مارکام شکایت کرده است که او تحت ستم و یا توسط مردان برگزار شده است، بخوانید. کاملا معکوس است؛ مردان به او یاد دادند و به او کمک کرد تا مهارت هایی را که او برای انجام آنچه او می خواست انجام دهد، توسعه دهد. بعضی از چیزها برای حذف کامل از کتاب قابل توجه هستند و من خودم را برای دریافت اطلاعات بیشتر به اینترنت دعوت کردم. به نظر می رسد که مارکام کاملا خانم عاشق بود، اما این طرف او در خاطرات خود را پوشش نمی دهد .... در همه! دیگر حذف آشکار است که کتاب تک عکس، نقشه و یا طرح، نظارت تقریبا غیر قابل توجیه نیست عنوان باید مقدار زیاد از عکس extant.I وجود داشته باشد باید اعتراف که توسط مارکهام کاملا تحت تأثیر قرار نمیگیرند. من به دنبال یک عنوان دیگر از قهرمان من، شاید یکی از آن است که تا حدودی کمتر با احتیاط در مورد فهرست حوادث عاشقانه خود را P.S. - مه 8، 2017 در خواندن مستقیم در صبح تا صبح: بیوگرافی بریل مارکام من یادآوری می کنم که مارکام به احتمال زیاد شخص خوبی نیست که او خود را به عنوان در این کتاب قرار داده است! در واقع، او به احتمال زیاد این کتاب را ننوشته است! صرفنظر از این، من هنوز هم معتقدم که این کتاب به طرز فوق العاده ای نوشته شده است و شایستگی 5 ستاره دارد، من فقط مطمئن نیستم که به آنها اهدا شود.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب شب در مسیر غرب


 کتاب شرفنامه (تاریخ حفیظ الله خانی)
 کتاب The Woman in Me
 کتاب یک دست گلف با پدرم
 کتاب خاطراتی از دنیای پزشکان و پرستاران
 کتاب شفق در خم جاده ی بی رهگذر
 کتاب طبیعت بیجان با صدف ها و لیمو